نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
1. ابوالحسن محمد بن یوسف العامری، تا امروز چنانکه باید در اروپا شناخته نشده است. با این همه، این ایرانی که از مردم خراسان بود، در سلسله ی فیلسوفانی که در طول این فصل مورد مطالعه قرار گرفتند، بین فارابی و ابوعلی سینا، چهره ای درخشان و شایان توجه است. او در نیشابور متولد گردید. ابویزید احمد بن سهل بلخی یکی از بزرگان خراسان، استاد او بود. ابوالحسن در فلسفه و الهیات تعلیم کامل یافت و بر بعضی از متون ارسطو تفاسیری نوشت، و با بوعلی مکاتباتی فلسفی رد و بدل کرد. نامه های او با پاسخهای ابن سینا کتاب چهارده مسئله را تشکیل داده است. دو سفر به بغداد رفت ( پیش از سال 360 هجری/970 میلادی و سال 364 هجری/974 میلادی) و ظاهراً از عادات و اخلاق بغدادیان حیران گردید. به ایران بازگشت و مدت پنج سال تحت حمایت ابن عمید وزیر، در شهر ری گذرانید؛ دائماً به کار تعلیم و آموزش مشغول. سپس مجدداً به وطن مألوف که مسقط الرأس وی بود بازگشت و در سال 381 هجری/991 میلادی در آنجا درگذشت.
عامری دارای شاگردان و دوستان فراوان بود مثل ابوالقاسم کاتب که با ابن هندو بسی الفت داشت؛ و ابن مسکویه که در جاویدان خرد مطالبی از او نقل قول کرده، و بخصوص ابوحیان توحیدی که چندین بار به گفته های او استشهاد نموده است. ابن سینا در کتاب النجات درباره ی شایستگی و قدرت فلسفی او باقید احتیاط از وی یاد می کند. و بهرحال آثاری که از او در دست است و نظریات او درباره ی سایر فیلسوفان، مبین آن است که از اصالت فکری بی نصیب نبوده است: رساله ای درباره ی سعادت، ابواب فصول درباره ی معالم الهیه، رساله در ابصار، رساله در ابد، رساله در معالم و برتریهای اسلام، رساله در جبر و قدر، و کتابی به فارسی، موسوم به فرخنامه از آثار اوست. در کتاب فصول، اتحاد عقل و عاقل و معقول را به کیفیتی شرح می دهد که بنظر می رسد افضل کاشانی (قرن هفتم هجری/ سیزدهم میلادی) شاگرد [ خواجه] نصیرالدین طوسی از آن الهام گرفته باشد.
2. توحیدی، تعدادی از محاورات و گفتگوها و جدلها را که ابوالحسن عامری در آنها شرکت داشته است، بیان کرده است. در مباحثه ای که بین مانی مزدکی ( مانی المجوسی- که بدیهی است نباید او را با مانی پیغمبر مانویان اشتباه کرد) با او روی داده است، فیلسوف مذکور خود را یک افلاطونی واقعی نشان می دهد:
هر چیز محسوس، سایه ای از معقول و وجود ذهنی است... عقل، خلیفه ی الهی است در این جهان.
ملاصدرای شیرازی ( متوفی به سال 1050 هجری/1640 میلادی) در کتاب مهم فلسفی خود کتاب الاسفارالاربعه به اصول عقاید او استناد جسته است. نیز یکی از دروس همین مؤلف در مورد الهیات اشراقی اثر سهروردی، در یک استطراد (1) و بررسی تفصیلی توضیح جالبی از او به دست می دهد. او به کتاب الامد علی الابد که در موضوع ابدیت نگاشته شده استناد می کند که ابوالحسن عامری در آن کتاب، این عقیده را به امپدوکلس (2) نسبت می دهد که اگر بدون اسناد به ذات خالق، گفته شود خالق جهان، کرم و قدرت و قوت می باشد، مؤدای این سخن آن نیست که در واقع نیروها یا تواناییهای مذکور که با این اسامی مشخص می شود جزء ذات اوست.
نظریه های نوامپدوکلسی (3) را در اندلس نزد ابن مسره باز می یابیم، و مشاهده می کنیم که این نظریه ها در سهروردی نیز تأثیر کرده است ( در تضاد قهر و محبت) (4)؛ اگر این مورد که گواه دیگر از تأثیر نظریه های مذکور در ایران می باشد جمع آوری شود؛ مطالب گرانبهایی بدست می آید. باری، چنین بنظر می رسد که ابوالحسن عامری در فلسفه ی « سیاسی»، بخصوص تحت تأثیر افکاری که از آثار ایرانی بود و بوسیله ی ابن مقفع از پهلوی ترجمه شده بود قرار گرفت، و اصول و عقاید او بیش از آنچه تحت تأثیر مکتب یونانی افلاطون باشد، از اصول و عقاید فارابی متأثر بود.
3. در اینجا باید از فیلسوفی دیگر یاد کرد که از طریق رساله ای کوچک که راجع به نفس نوشته، شناخته شده است و او بکربن القاسم الموصلی است. او در عصری پرهیجان می زیست که مسیحیان در بغداد بر آثار ارسطو تفسیر می نوشتند و فارابی اصولی را پایه ریزی می کرد که نتایجی پایدار داشت، و اصول عقاید رازی هنگامه ای برپا کرده بود اما ظاهراً بکر از همه ی این هیاهوها خود را برکنار می داشت. او از مصنفان دوره ی اسلامی، منحصراً ثابت ابن قره فیلسوف صابئی را یاد کرده است. این انتخاب منحصر، مؤید آن است که فیلسوف صابئی حران، در او تأثیری شایان توجه داشته است.

پی نوشت ها :

1. Excursus.
2. Empedocle.
3. Neo-Empedocle.
4. Polarite de domination et amour.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.